دخمه
فردوسي ماجراي رستم و سهراب را با دفنكردن سهراب تمام ميكند و در بيت 1047 ميگويد:
«يكي دخمه كردش ز سم ستور جهاني ز زاري همي كرد كور»
دخمه يعني گور و قبر. كلمهاي است پهلوي و ريشهاش «دز» به معني سوزاندن است. اقوام باستاني ايران ريشه انسان را خورشيد ميدانستند. پس او را ميسوزاندند تا مثل مظهر خودش نور و گرما بدهد. همين نگاه به خورشيد آنها را مجبور ميكرد صورت زنان را در قبر به سمت مشرق و صورت مردان را به سمت غرب بگذارند. چون زنان عنصر زايش هستند و شرق هم مظهر زايش خورشيد.
ميتوانم نتيجه بگيرم كه كلمههاي هر قوم نشاندهنده انديشه آنهاست.
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۷ ساعت توسط حامد
|
توي فيلمها ديدهام. يك نفر را دنبال مي كنند. ميدود و كوچه پسكوچهها را رد ميكند. يك دفعه وارد كوچهاي بنبست ميشود. اضطراب سر تا پايش را ميگيرد. اولين نگاهش به بالاست. شايد از بالاي ديوار بتواند فرار بكند.