واقعا مگس چه ميسرايد؟
من صداي مگس را چه ميشنوم؟ معلوم است "وز وز". اما عربها آن را "خازباز" ميشنوند. يعني دو صدايي كه من «و» مي شنوم، براي عرب «خ» و «ب» است. مثالي ديگر: من براي حيوان درندهاي به نام شير چند تا لفظ دارم؟ يكي و آن هم "شير" است. عرب اما اسد و غضنفر و ... دارد. پس وقتي عرب شيري را ميبيند بايد توجه بيشتري كند تا لفظ درست را به كار ببرد؛ توجه كند كه او اسد است يا غضنفر. در اينجا زبان باعث ميشود كه عرب با جزئيات بيشتري به اطرافاش نگاه كند.
البته زبانشناسان معتقدند هيچ زباني نسبت به زبانهاي ديگر برتري ندارد. چون در هر زباني ميشود منظور خود را رساند. اما تفاوتها در قابليت است. زبان عربي براي بيان جزئيات خوب است. زبان آلماني براي بيان مفاهيم فلسفي، زبان انگليسي براي نوزايي كلمات و همگامي با مدرنيته و ... .
از نزار القطري پرسيدند شعر فارسي قشنگتر است يا عربي؟ گفت فارسي ملايمتر است و براي بيانهاي عاشقانه بهتر است از عربي كه الفاظش خشن است. شايد اين هم ويژگي زبان فارسي باشد.
توي فيلمها ديدهام. يك نفر را دنبال مي كنند. ميدود و كوچه پسكوچهها را رد ميكند. يك دفعه وارد كوچهاي بنبست ميشود. اضطراب سر تا پايش را ميگيرد. اولين نگاهش به بالاست. شايد از بالاي ديوار بتواند فرار بكند.